• روشهای نوین تفکر

امروزه روشهای مختلف و مفید فراوانی وجود دارد که می توانیم در فرایند فکرکردن از آنها کمک بگیریم.

مثلا شیوه طرح پرسشهای خوب از خود یا پرسشهای متوالی در مورد یک مساله تا رسیدن به پرسشهای بهتر. یکی از شیوه های خوب در نحوه فکر کردن روش ابداعی ادوارد دبونو در کتاب " شش کلاه تفکر" است.

الگوي كاربردي مورد بحث ما در این کارگاه آموزشی با اضافه کردن یک رنگ دیگر و با عنوان "عينكهاي هفت گانه " ، به عنوان نمادي ازمدلهاي ذهني كه باآن به دنيا نگاه ميكنيم، تلاش دارد تا تفكررابه عنوان سرچشمه تمامي نيروهاي وجود آدمي در مسيري سازنده و خلاق جاري كرده وباايجاد هنجارهاي سازنده درفرايند مديريت انديشه،رهيافتي عملي به سوي ِيادگيري(Learning to Learn) ارائه نمايد.

باتوجه به خواص رنگها و نيزتناسب مفهوم عينك با شيوه نگاه و زاويه ديد، عينكهاي هفت گانه زير (سازگار با كلاههاي ششگانهDebono) معرفي ميشوند.

(رنگ ها معرف نام و نشان عینک ها هستند. رنگ هر عینک با وظیفه و کارکرد آن پیوند دارد.)

تفکر به روش هفت عینک:

نحوه عمل این روش به این صورت است که فرد یا گروه فکری یک موضوع یا مساله را با هفت حالت مختلف یا همان هفت عینک بررسی می کند.

این شیوه تفکر مانند این است که شما یک شی را از هفت جهت فیزیکی تماشا کنید. فرض کنید قرار است شما خانه ای ویلایی را برای اینکه ابعاد فیزیکی آن را بهتر پیمایش کنید نگاه کنید.

برای اینکه این بررسی یک جانبه و ناقص نباشد لازم است از حداقل هر چهار جهت شمالی، جنوبی، شرقی و غربی خانه را نگاه کنید. در این صورت حداقل شما هیچ زاویه ای را از دست نداده اید.

حال اگر بتوانید با وسیله ای از بالا و همینطور از داخل خانه هم دیدن کنید تقریبا می توان گفت زاویه دید شما کامل شده است.

روش هفت عینک:

در روش هفت عینک شما مساله تان را هر بار با یک عینک بررسی می کنید. عینکها به ترتیب سفید، قرمز، مشکلی، زرد، سبز، بنفش و آبی است.

  • سفید نماینده واقعیات و اطلاعات است.
  • قرمز یعنی با احساسات و هیجانات خود نظر می دهید
  • مشکی یعنی احتیاط و خطرات، موانع و مشکلات را بررسی می کنید
  • زرد یعنی با خوش بینی و جستجوی فرصتها به موضوع نگاه می کنید
  • سبز یعنی با تفکر خلاقانه و امکانهای جایگزینه موضوع را بررسی می کنید
  • بنفشبـراي استفاده ازيك منبـع الهـام ماورايي و مرموز استفاده ميشود ، هرچند كه  استفاده از اين عينك لزوماً به الهام و اشراق منجرنخواهدشد .
  • نهایتا عینک آبی برای مدیریت سایر عینکها و نظم و انضباط فکری فرایند تفکر را هدایت می کنید.

حال هر عینک را با ذکر مثال و جزییات بیشتر بررسی می کنیم.

عینک سفید

در تفکر با عینک سفید شما تمام اطلاعات موجود در مورد آن مساله را جمع آوری می کنید و بدون هیچ دخل و تصرفی کنار هم می گذارید.

مثلا شما می خواهید در یک زمینه مانند سرمایه گذاری در بورس تصمیم گیری کنید. تفکر با عینک سفید یعنی شما هر نوع اطلاعاتی که در زمینه بورس برای شما قابل دسترس است را مطالعه می کنید.

نحوه کار بورس، تاریخچه و سیر تاریخی بازار سرمایه، سایتهای آموزش و آشنایی با بورس را سر میزنید احتمالا کتاب یا کتابهایی در زمینه بورس مطالعه میکنید.

وضعیت الان بورس ایران یا هر کشوری که میخواهید در آن سرمایه گذاری کنید را مطالعه می کنید و نهایتا اخبار روز بورس را می خوانید.

این اطلاعات و واقعیات دید شما را در مورد موضوع بسیار شفاف می کند. طوری که خیلی از ابهامات و نقاط خالی و ناشناخته در مورد موضوع از بین می رود.

عینک قرمز

عینک قرمز نماینده احساسات شما است. بدون اینکه هیچ توجیه و دلیلی از خود بخواهید دقیقا حس خود را در مورد موضوع بیان می کنید.

مثلا می گویید این کار حس خوبی به من نمی دهد. یا من از این آدم خوشم نمی آید. احساسات ما هر چه باشد باید عین آنرا بیاوریم.

بدون هیچ دخل و تصرف و هیچ توجیه و دلیلی برای آن. یک مزیت این عینک این است که با بیان و مطرح کردن یک احساس از آن احساس گذر کرده و به احساسی دیگری برویم.

این یعنی تغییر مسیر هیجانات. مثلا شما در مورد شراکت با یک دوست یا اشنا احساسات خود را بیان می کنید این کار باعث می شود احساس شما شفافتر شده و به احساسی دیگر تبدیل شود.

مثلا احساس شما کمی منفی است و فکر می کنید فردی فرصت طلب است. بعد از بیان، احساس شما در مورد او به حس ترحم تغییر کند.

عینک مشکی

عینک مشکلی عینک احتیاط است. شما جنبه های منفی شامل خطرات، موانع و مشکلات، زیانها و اشتباهات موجود در یک موضوع را فهرست می کنید. استفاده از عینک مشکی معمولا در شروع یک برنامه است.

در مرحله برنامه ریزی و بررسی قرار دارد نه در مرحله عمل و اجرا. یک ارزیابی دقیق از موضوع به عمل می آورید تا خطرات بالقوه آن مشخص شود.

همینطور میزان سازگاری و تناسب طرح شما با شرایط. فرض کنید می خواهید کسب و کاری را راه بیاندازید. اکنون در مرحله مطالعه و برنامه ریزی هستید.

تفکر با عینک سیاه یعنی شما تمام مشکلات و موانع و زیانهای آن کسب و کار در صورت موفق نشدن را مشخص می کنید.

بعنوان مثال چه مجوزهایی نیاز دارم، چه محدودیتهایی دارم، چه رقیبانی دارم، اگر نتیجه نگیرم چه خطراتی برایم ایجاد می کند؟

در استفاده از عینک مشکی باید مواظب افراط و زیاده روی بود. همانطور که گفتیم باید بیشتر در شروع یک تصمیم گیری انجام شود.

عینک زرد

عینک زرد نقطه مقابل عینک مشکی است. شما با دیدی مثبت تمام فرصتها و نقاط مثبت موضوع را بررسی می کنید.

بر محور منطق به جستجوی خوشبینی می روید و فرصتهای ممکن را فهرست می کنید. مثبت اندیشی می تواند طیف گسترده ای داشته باشد از عملگرایی منطقی تا تخیلات و تصورات.

فقط باید هر نوع تصوری با دید مثبت و سازنده باشد. اینکه تصمیم شما چه نتایج خوبی می تواند در شرایط خود و دیگران ایجاد کند.

فردی را در نظر بگیرید که می خواهد برای ادامه تحصیل به یک کشور غربی مهاجرت کند. تفکر با عینک زرد یعنی تمام مزایای ممکن در تحصیل و شرایط و فرصتهای جدیدی که از آن بوجود می آید را مشخص سازد.

بعنوان مثال من با تحصیل در کشوری مانند کانادا نخست می توانم در رشته مورد نظر علمی را در سطحی جهانی بیاموزم، با فرهنگ آن کشور و همینطور دانشجویان دیگر کشورها آشنا شوم.

زبان انگلیسی را به درستی یاد بگیرم، با اشتغال حین تحصیل بخشی از مخارج خودم را تامین کنم، بعد از فارغ تحصیلی موقعیت کار در آن کشور را بدست بیاورم، می توانم درخواست اقامت دایم کنم و در آن کشور بمانم

با ویزای کانادا می توانم به بیش از صد و پنجاه کشور دنیا سفر کنم، در صورت بازگشت به کشور امتیاز بالایی در پیدا کردن کار دارم…

عینک سبز

عینک سبز عینک تفکر خلاقانه است. بررسی امکانهای جدید و جایگزین که تا کنون به چشم نیامده است. فراتر رفتن از مرزهای شناخته شده به ناشناخته ها.

چه کاری می توان انجام داد که تا الان انجام نشده است. چه نتایجی می توان گرفت که هنوز نمی دانیم چیست. تفکر خلاقانه با اینکه بررسی گزینه مثبت در آینده است ولی نباید با عینک زرد اشتباه گرفته شود.

عینک زرد تصور نقاط مثبت شناخته شده است ولی عینک سبز در مورد آن چیزی است که هنوز نمی دانیم چیست.
روشهایی برای تحریک ذهن خلاق وجود دارد مانند شیوه اتفاقی یا رندم.

در این شیوه دو پدیده را بطور اتفاقی انتخاب کرده و تلاش می کنیم آنها را به هم ربط بدهیم. در فرایند ربط دادن این دو به نتایجی می رسیم که تا کنون نرسیده ایم.

راههایی که مغز ما تا الان نرفته است. مثلا یک نفر کسب و کار خود را با یک ورزش مانند فوتبال مقایسه میکند و نقش کارکنان را با اعضای داخل زمین و بیرون از زمین این ورزش مقایسه می کند. یا رشد کسب و کار خود را با کاشت یک درخت.

عینک بنفش

عینک بنفش تلاشبراي استفاده ازالهامات واشراقات درمساله يابيو حلمسالهمیباشد. . بـرخلاف ساير عينـك ها استفـاده از اين عينـك تا حدودي از اختيار شما خارج است.

 شما فقط ميتوانيد خود را در معرض آن قرار دهيد. براي اينكار بايد ضمير ناخودآگاه شما براي گرفتن الهامات و اشراقات برنامه ريزي شده باشد.

نكته : اين يافته ها ، به خودي خود سنديت ندارند و بايد با عينك هاي ديگر محك زده شوند.

عینک آبی

عینک آبی نقش مدیریت و نظارت بر عینکهای دیگر را بر عهده دارد. هدایت جریان تفکر با این عینک است. عینک آبی تعیین می کند باید اکنون از کدام عینک استفاده کرد.

کانون تفکر را مشخص میکند. اینکه الان اولویت چیست و به چه موضوعی باید پرداخته شود. همچنین تضمین کننده اجرای قواعد است.

از مجادلات جلوگیری می کند و نظم و انضباط را برقرار می کند. این موضوع در تفکر گروهی مثلا در جلسات نمود زیادی دارد ولی در تفکر انفرادی هم همین نقش را دارد.

شما می خواهید برای خرید یک ملک تصمیم بگیرید. با عینک آبی تعیین می کنید که ابتدا با کدام عینک جریان تفکرتان را شروع کنید، از هر عینک چقدر استفاده کنید و ترتیب و توالی عینکها به چه شکل باشد.

در نهایت هم وظیفه جمع بندی و نتیجه گیری از فرایند تفکر بر عهده عینک آبی است. در نظر بگیرید ملک مورد نظر یک خانه مسکونی است و شما قرار است در آن زندگی کنید.

در این صورت عینک آبی اجازه می دهد عینک قرمز بیشتر استفاده شود. ولی اگر این تصمیم در مورد ایجاد یک کسب و کار جدید باشد سهم عینک سبز و مشکلی می تواند بیشتر باشد. خلاصه کلام اینکه ریاست جلسه تفکر شما همواره با عینک آبی است.